به گزارش روابط عمومي بيمارستان ياس سپيد، دکتر ابراهیم رزم پا استاد پیشکسوت دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفت و گوی تاریخی شفاهی دانشگاه با بیان اینکه پزشکی صرفاً یک شغل نیست، بلکه یک رسالت است گفت: «پزشکان باید با عشق و علاقه به خدمت به همنوعان وارد این حرفه شوند. پزشک نباید خود را از مردم جدا ببیند یا خود را تافته جدابافته بداند. به گفته استاد یلدا، خداوند به ما این توانایی را داده که به این رشته برویم و خدمت کنیم، نه اینکه فقط در پی منافع شخصی و مال‌اندوزی باشیم پزشکان به عنوان حافظان سلامت جامعه، باید از هرگونه فعالیتی که به ضرر بیماران و حرفه پزشکی باشد، پرهیز کنند. نزدیک بودن به مردم و درک نیازهای آن‌ها، کلید اصلی ایجاد ارتباط موثر پزشک- بیمار است.»

در مسیری پرپیچ و خم از دشت‌های گرم برازجان تا سالن‌های پرهیاهوی دانشگاه تهران، داستان زندگی دکتر ابراهیم رزم‌پا حکایتی از پشتکار، شجاعت و عشق به انسانیت است.
مردی که در دل خانواده‌ای پرجمعیت و در محیطی ساده و مردمی پرورش یافت و از همان کودکی، عشق به علم و علاقه به کمک به دیگران را سرلوحه زندگی خود قرار داد.
نام “حبیب” که در زادگاهش بر او نهاده بودند، گویی نشانی از محبت و دلبستگی او به همنوعانش بود، مسیری که او را به جایگاه استادی، پزشک و الگوی اخلاقی بسیاری از دانشجویان و همکاران رساند.
دکتر رزم‌پا، مردی است که در عین موفقیت‌های علمی و شغلی، همیشه با دلی پر از اشتیاق برای کمک به مردم و خدمت به جامعه، پیش می‌رود.
او دوران کودکی خود را در کنار پدری مذهبی و مادری ادیب گذراند، جایی که بذر عشق به شعر و ادبیات در دلش کاشته شد. پدری که هر صبح با صدای اذان، فرزندانش را به نیایش و تلاش دعوت می‌کرد و مادری که در عین بی‌سوادی، دریایی از حکمت و شعر بود، با وجود همه سختی‌ها، به او یاد دادند که علم و اخلاق دو یار همیشگی انسان‌اند.
این مصاحبه ما را به عمق زندگی مردی می‌برد که نه تنها پزشک برجسته و متخصص گوش، حلق و بینی است، بلکه آموزگاری مهربان و دلسوز نیز است. دکتر رزم‌پا، همواره بر اهمیت ارتباط نزدیک و انسانی با دانشجویان تأکید داشته است. او با استفاده از تمثیل‌ها، شعرها و حکایات، درسی فراتر از پزشکی به دانشجویان خود می‌آموزد؛ درسی از انسانیت، همدلی و اخلاق.
خاطرات دوران انقلاب و جنگ او، گواهی بر روحیه جهاد و ازخودگذشتگی‌اش است. از تلاش‌های او در جبهه تا حضور در مناطق محروم برای ارائه خدمات پزشکی، هر لحظه از زندگی‌اش سرشار از فداکاری و عشق به مردم بوده است.
دکتر رزم‌پا نه تنها در مقام یک پزشک، بلکه به عنوان فردی متعهد و مسئول، همواره تلاش کرده است تا مشکلات و نیازهای جامعه را درک کند و در جهت رفع آن‌ها قدم بردارد.
در این مسیر طولانی و پرچالش، او موفق به تأسیس”خانه استاد” شد؛ مکانی برای حفظ و تکریم جایگاه اساتید قدیمی که روزگاری چراغ راه دانشجویان بوده‌اند. این اقدام نه تنها نشان از احترام و قدردانی او به پیشکسوتان دارد، بلکه نمایانگر تعهد او به حفظ میراث علمی و اخلاقی جامعه پزشکی است.
داستان دکتر رزم‌پا، داستان انسانی است که با وجود تمامی موانع و سختی‌ها، هیچ‌گاه از تلاش بازنایستاد. او همچنان به تدریس، پژوهش و خدمت به بیماران ادامه می‌دهد و معتقد است که پزشکی تنها یک شغل نیست، بلکه یک رسالت است.
دکتر رزم‌پا با چشمانی روشن و دلی پر از امید، به آینده‌ای می‌نگرد که در آن، پزشکان جوان با عشق به علم و انسانیت، راه او را ادامه می‌دهند.
مصاحبه پیش‌رو، پنجره‌ای به سوی دنیای پرشور و معنای عمیق زندگی یک پزشک است که عشق و خدمت به انسانیت را بالاترین ارزش می‌داند.

 آقای دکتر لطفا خودتان را به صورت کامل معرفی بفرمایید.
ابراهیم رزم‌پا، متولد 1335 در شهر برازجان، مرکز دشتستان، یکی از شهرهای جنوبی ایران، هستم. در زادگاهم، با نام حبیب شناخته می‌شدم و با توجه به علاقه‌مندی به شعر، تخلص خود را نیز حبیب برگزیدم. به همین دلیل، بسیاری از دوستان و آشنایان قدیمی‌ام در برازجان هنوز هم من را با این نام می‌شناسند. فرزند پنجم خانواده‌ای پرجمعیت با چهار خواهر و شش برادر هستم. تا سال 1354 و اخذ دیپلم در دشتستان زندگی می‌کردم و پس از آن برای ادامه تحصیل به تهران آمدم

 از ویژگی‌های والدینتان بگویید.
مادرم، در نبود سواد، دریایی از شعر و ادبیات بود. در مشاعره‌ها، بیت به بیت می‌خواند و هیچ‌گاه کم نمی‌آورد. از کودکی، همراه پدرم در مغازه کار می‌کردم. پدرم هر روز صبح با صدای بلند اذان می‌گفت و ما را برای نماز بیدار می‌کرد. در ماه رمضان، حتی من هم روی پشت بام اذان می‌گفتم.
پدرم مردی مردمی و دلسوز بود و مادرم زنی خیرخواه و تمام تلاش خود را کردند تا ما به موفقیت برسیم. همواره به گذشته‌ام افتخار و سعی می‌کنم در تمام مراحل
زندگی، اخلاق نیک و رفتار پسندیده‌شان را سرلوحه زندگی خود قرار دهم.

شما تحصیلاتتان تا دیپلم در همان شهر برازجان بودید؟
بله
از دوره دانش آموزی در مدرسه خاطره ای دارید؟
آقای اسکندری، معلم فیزیک دبیرستانم، تأثیر عمیقی بر من گذاشت. او نه تنها به من فیزیک می‌آموخت، بلکه اعتماد به نفسم را نیز تقویت می‌کرد.
پس از فارغ‌التحصیلی از پزشکی و طی دوران سربازی، به اتفاق همسرم برای اجاره خانه به شیراز رفتیم. به طور اتفاقی، خانه‌ای که برای اجاره پیدا کردیم متعلق به آقای اسکندری بود. او در طبقه اول و ما در طبقه دوم آن ساختمان ساکن شدیم.  یاد و خاطره این معلم شریف و دوست‌داشتنی همیشه در ذهنم ماندگار خواهد بود.

در دوران راهنمایی و دبیرستان بعد از عشق به درس چه چیزی علاقه داشتید؟
از کودکی به فوتبال علاقه‌مند بودم و در تیم مدرسه‌ام، آریا، بازی می‌کردم. آن زمان، هوادار پر و پا قرص تیم شاهین بودم و به رنگ قرمز علاقه داشتم. با وجود مشغله‌های درسی، فوتبال را رها نکردم و تا سطوح بالاتر نیز به این ورزش ادامه دادم. هم‌اکنون که استاد تمام دانشگاه هستم و پزشک فدراسیون پزشکی ورزشی، همچنان به ورزش و به‌ویژه فوتبال علاقه‌مندم. بسیاری از ورزشکاران ملی، از جمله بهزاد خداداد، تکواندوکار برجسته و حمید سوریان قهرمان کشتی چهان، از بیماران من بوده‌اند. خاطرم هست که بهزاد خداداد به دلیل مشکل انحراف بینی، در کسب مدال طلا در مسابقات جهانی با مشکل مواجه بود. پس از عمل جراحی بینی، او موفق شد به مدال طلای جهان دست یابد.

چرا به پزشکی علاقه مند شدید؟
از کودکی، به ریاضی علاقه وافری داشتم اما در آن زمان، رشته ریاضی در شهر ما دایر نبود و مجبور شدم رشته طبیعی را انتخاب کنم. با وجود علاقه‌مندی به رشته‌های مهندسی، در نهایت تصمیم گرفتم پزشکی بخوانم؛ تصمیمی که تا امروز از آن پشیمان نیستم.
پدر و مادرم مشوق اصلی من برای رشته پزشکی بودند و با تلاش فراوان و کسب رتبه سوم در کنکور سراسری، موفق شدم در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران پذیرفته شوم و حتی جایزه البرز را نیز دریافت کردم. آن زمان، جایزه چهار هزار تومانی البرز مبلغ قابل توجهی بود و انگیزه‌ای مضاعف برای ادامه تحصیل به من می‌داد.

 از نحوه ورود به دانشگاه و رفتار اساتید بفرمایید.
برادرم در دانشگاه تهران دوره پایانی تحصیلش را در رشته حقوق می گذراند. او یاری‌گر بزرگی برای من بود. در خوابگاه با دکتر آیتی، استاد اورولوژی بیمارستان امام، هم‌اتاق بودم. از همان ابتدا، به همراه دوستانم به فعالیت‌های فوق‌برنامه، به‌ویژه فعالیت‌های سیاسی و کوهنوردی روی آوردم. در کنار ورزش و کوهنوردی، عضو کتابخانه اسلامی دانشگاه و تا زمان فارغ‌التحصیلی به فعالیت‌های غیر درسی مشغول بودم.
ما اولین ورودی دوره شش ساله پزشکی در سال 54 بودیم. با وقوع انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه‌ها، ترم تابستان را نیز گذراندیم و در نهایت، دوره پزشکی را در مدت 5.5 سال به پایان رساندم. می‌توان گفت کوتاه‌ترین زمان طی شده برای تحصیل پزشکی متعلق به دوره ما بود.

بفرمایید ارتباط استاد و شاگردی چطور بود؟
ارتباط من با استاد یلدا بسیار صمیمی و برایم مانند پدر بود. ایشان نه تنها در مسیر تحصیلی، بلکه در تمام مراحل زندگی، راهنمای دلسوزی برای من بودند. از انتخاب رشته تا رسیدن به مقام استادی، همواره مشوق و الگوی من بودند.
دکتر شمس شریعت نیز شخصیتی عارف و دانشمند بودند که با ایشان درباره مسائل فرهنگی و اجتماعی گفتگوهای مفیدی داشتم. اساتید دیگری همچون دکتر شادان، دکتر آرمین، دکتر خردپیر، دکتر خالصی، دکتر برقعی، دکتر بهادری و دکتر عقیقی نیز در شکل‌گیری شخصیت علمی و اخلاقی من بسیار مؤثر بودند. همواره تلاش کرده‌ام تا میراث علمی و اخلاقی این اساتید بزرگوار را پاسداری و به نوبه خود، عشق به علم و اخلاق را به دانشجویانم منتقل کنم.

رابطه شما با دانشجوهایتان چطور بود؟
همواره از تدریس و ارتباط با دانشجویان لذت برده‌ام. در نظرسنجی‌های دانشکده، همواره بالاترین امتیاز را در زمینه ارتباط با دانشجویان کسب می‌کردم. حتی همکاران باسابقه نیز به من می‌گفتند که با توجه به سابقه و اشتغالاتم می‌توانم از برخی مسئولیت‌های آموزشی مثل تدریس دانشجویان معاف شوم، اما من هرگز این پیشنهاد را نپذیرفتم.
تا آخرین روز کاری‌ام، کلاس‌هایم با شور و اشتیاق برگزار می‌شد. کلاس‌های من تنها به انتقال مطالب درسی محدود نمی‌شد، بلکه فضایی برای بحث و گفتگو درباره مسائل اجتماعی و فرهنگی نیز بود. استفاده از تمثیل‌ها و شعرها، کلاس‌هایم را جذاب‌تر می‌کرد و دانشجویانم را به مشارکت فعالانه ترغیب می‌کرد. پس از پایان هر کلاس، دانشجویانم دور هم جمع می‌شدند و سؤالات خود را مطرح می‌کردند.
این ارتباط صمیمانه با دانشجویان، منجر به تولید مقالات و پایان‌نامه‌های متعددی شد که در داخل و خارج از کشور منتشر شده‌اند.

 از التهابات دوران انقلاب چه خاطره ای دارید؟
خاطرات دوران انقلاب بسیار زیاد است. زمانی که انقلاب به اوج خود رسید و دانشگاه‌ها تعطیل شدند، خوابگاه ما به کانون فعالیت‌های دانشجویی تبدیل شد. اتاقمان به دلیل داشتن امکانات بیشتر، محلی برای جمع شدن و گفتگوهای دانشجویان از دانشگاه‌های مختلف بود. در آن دوران، همکلاسی‌های بسیاری داشتیم که امروزه در جایگاه‌های مهمی قرار دارند. برای مثال، دکتر ملک‌حسینی، پدر کبد ایران، دکتر محقق از انستیتوکانسر، دکتر ربانی، دکتر رمضان‌زاده، دکتر کریمی، دکتر مدرس گیلانی و بسیاری دیگر از همکلاسی‌های من بودند که همگی در فعالیت‌های دانشجویی مشارکت فعال داشتند. یکی از خاطرات جالب من، مربوط به تفتیش خوابگاه توسط نیروهای امنیتی است.
پس از تفتیش، من که دوچرخه‌ام را در اتاق جا گذاشته بودم، تصمیم گرفتم برای برداشتن آن به خوابگاه برگردم. در حین خروج، ناگهان نیروهای امنیتی من را دستگیر کردند. در بازرسی، نوار سخنرانی دکتر شریعتی که در جیبم بود، کشف شد. من که در توزیع این نوارها در بین دانشجویان فعالیت داشتم، سعی کردم با مظلوم‌نمایی از خود دفاع کنم.

بعد از دوران انقلاب چه شد؟ از دوران جنگ بگویید؟
با آغاز انقلاب اسلامی، من و بسیاری از هم‌نسلانم با شور و اشتیاق فراوانی به میدان آمدیم و تمام وجود خود را وقف خدمت به مردم و آرمان‌های انقلاب کردیم.
از جمله فعالیت‌هایم، حضور در اولین گروه‌های جهادی اعزامی به مناطق محروم، به‌ویژه خوزستان، بود. خاطره شیرین خدمت‌رسانی در گرمای سوزان خوزستان، آن هم در ماه رمضان، همواره در ذهنم ماندگار است.
همچنین، تشویق به مشارکت در طرح مسکن امام و اهدای بخشی از حقوق اندک خود برای کمک به نیازمندان، از افتخارات آن دوران است. این اقدامات نشان از تعهد و ایثار جوانان آن زمان داشت. در سال ۱۳۵۴ وارد دانشگاه تهران شدم و با وجود تغییر دوره پزشکی از هفت به شش سال، پیوندی عمیق با همکلاسی‌های ورودی سال ۵۳ برقرار کردم. به عنوان نماینده دانشجویان دو ورودی، تا پایان دوره تحصیلی پیگیر امور دانشجویی بودم و این پیوند صمیمانه تا امروز نیز ادامه دارد. سال ۱۳۶۰ که فارغ‌التحصیل شدم، کشور درگیر جنگ تحمیلی بود. با وجود نیاز مبرم کشور به پزشک، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌ام از ادامه تحصیل در رشته تخصصی محروم شدم. بسیاری از همکلاسی‌هایم که در آن زمان این فرصت را یافتند، امروزه از اساتید برجسته دانشگاه‌ها هستند.

خدمت سربازی را کجا بودید؟
خدمت سربازی من در تیپ 37 زرهی شیراز گذشت. با توجه به مشکلات پزشکی، بیشتر خدمت سربازی‌ام در بیمارستان‌های ارتش در شیراز سپری شد. اما به دلیل شرایط جنگی، گاه به جبهه نیز اعزام می‌شدیم. این رفت‌وآمدهای مکرر بین بیمارستان و جبهه، بخشی جدایی‌ناپذیر از دوران خدمتم بود. تیپ 37 زرهی، با وجود شرایط جنگی، به نوعی خانه دوم من شده بود.

بعد چه سالی برای تخصص شرکت کردید؟
پس از پایان دوره سربازی‌ام دوره طرح پزشکی را آغاز کردم. این دوره، بیش از یک سال و نیم به طول انجامید و در طی آن به شهرهای مختلفی از جمله یاسوج و سپیدان اعزام شدم. این سال‌ها، سال‌هایی پر از تجربه و یادگیری بود که من را برای ورود به مرحله بعدی زندگی‌ام آماده کرد. پس از اتمام دوره طرح، در سال 1363 با تمام توان در آزمون تخصص شرکت کردم و با پیشنهاد اساتید رشته گوش و حلق و بینی و با توجه به شرایط آن زمان، دانشگاه شیراز را انتخاب کردم و خوشبختانه توانستم با موفقیت و کسب رتبه این دوره را در مدت‌زمان تعیین شده به پایان برسانم

ارتباطتان در آن دوره با دانشگاه تهران قطع شده بود یا نه؟
یکی از ویژگی‌هایی که همواره به آن افتخار می‌کنم، حفظ روابط صمیمانه با دوستان و همکلاسی‌هایم بوده است. در دوران دانشجویی، ما اعضای فعال انجمن اسلامی بودیم و با هم در مسیر فعالیت‌های مبارزاتی قدم برمی‌داشتیم. با وجود اختلاف‌نظرها و فاصله‌هایی که بعد از انقلاب به وجود آمد، سعی کردیم ارتباطمان را حفظ کنیم. پس از پایان سربازی و کسب رتبه ممتاز در امتحان ورودی، به دلیل نگرانی از فضای سیاسی دانشگاه تهران و رد شدن بسیاری از دوستانم، دانشگاه شیراز را انتخاب کردم. با این حال، ارتباطم با دوستان قدیمی‌ام همچنان قوی باقی مانده است. برای مثال، خانم دکتر حاجی عبدالباقی، مدیر گروه عفونی، آقایان دکتر آیتی، دکتر سیاتیری، دکتر عامریون، دکتر شکروی، دکتر رهبر، دکتر فاضلپور و دکتر دلپسند از نزدیک‌ترین دوستان من هستند و بسیاری دیگر از دوستانم در موقعیت‌های مهمی قرار دارند.

چطور شد دوباره به دانشگاه علوم پزشکی تهران بازگشتید؟
پس از اتمام تخصص در شیراز، علاقه اصلی من همیشه بازگشت به دانشگاه تهران بود . شیراز دانشگاه بسیار خوبی بود اما تهران همیشه جایگاه ویژه‌ای در قلب من داشت. بعد از فارغ‌التحصیلی، می‌خواستم در هر دو دانشگاه فعالیت کنم اما متأسفانه با موانعی روبرو شدم.
به جای اینکه به من فرصت فعالیت در شیراز داده شود، به شهرم، برازجان، فرستاده شدم. دو سال و نیم در آنجا کار کردم و سپس به شیراز برگشتم تا دوره تخصصی‌ام را تکمیل کنم. با این حال، باز هم با موانعی روبرو و مجبور شدم به تهران بیایم.
با تلاش فراوان توانستم در دانشگاه علوم پزشکی تهران مشغول به کار شوم. از سال ۱۳۷۰ تا 97 که بازنشسته شدم در این دانشگاه فعالیت و سعی کردم با برگزاری کنگره‌ها و دوره‌های آموزشی، به ارتقای سطح علمی رشته‌ام کمک کنم. حتی برای کسب دانش بیشتر، به آمریکا رفتم و دوره فلوشیپ فلوشیپ جراحی تومورهای سر و گردن را گذراندم. در نهایت، این مسیر پر از فراز و نشیب باعث شد تجربیات زیادی کسب کنم

چه سالی هیئت‌علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران شدید؟
در سال 1370 به عضویت هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران درآمدم. پس از اتمام دوره رزیدنتی در شیراز و اعلام نیاز دانشگاه علوم پزشکی تهران، به این دانشگاه منتقل شدم. از سال 1363 که دوره رزیدنتی‌ام را آغاز کردم، به عنوان مربی دستیار مشغول به کار بودم و پس از اتمام دوره، به صورت پیمانی به عنوان عضو هیئت علمی مشغول به فعالیت شدم. آن موقع دکتر محفوظی معاون دانشگاه و دکتر باستان حق رئیس دانشگاه نیز از همکاران بسیار شریف و ارزشمند دانشگاه بودند.

درس اخلاق را چطور به شاگردان آموزش می دادید؟
من همیشه تلاش کرده‌ام که بیشتر عمل‌گرا باشم تا شعار بدهم و هیچ وقت اهل شعار دادن نبوده‌ام. در کلاس‌هایم همیشه به دانشجوها می‌گفتم که هر کسی ممکن است ایدئولوژی و ذهنیت خودش را داشته باشد، اما آنچه مهم است، این است که دروغ نگویند، در مسیر درست قدم بردارند و خدمت‌گذار باشند.
من همواره سعی می‌کردم که جنبه‌های اخلاقی را به شکلی غیرمستقیم به دانشجویان آموزش بدهم. در درس‌هایم از شعرها و حکایت‌های بزرگانی مانند سعدی، پروین اعتصامی و مولوی استفاده می‌کردم. گاهی به شوخی و خنده، اما با پیامی عمیق. مثلاً درباره تبعیض‌ها و توهین‌های ملیتی خیلی حساس بودم و همیشه به دانشجوها گوشزد می‌کردم که از شوخی‌های تحقیرآمیز پرهیز کنند. برای مثال، من به نوعی لر هستم و همیشه از شوخی‌های مربوط به لرها به‌عنوان نمونه استفاده می‌کردم، تا به آن‌ها نشان بدهم که هر کس می‌تواند به ریشه‌های خود افتخار کند. حتی وقتی خارج از کشور بودم، مثل وقتی که به مرکز سرطان MD Anderson در آمریکا رفتم یا در دوره جراحی بینی و سینوس در استنفورد شرکت کردم، دانشجوهایی که در آنجا بودند از من راهنمایی می‌خواستند. من همیشه سعی داشتم با همه ارتباط دوستانه و حرفه‌ای برقرار کنم و هنوز هم با دانشجویانم ارتباط دارم. حتی دانشجویان بین‌المللی که در آن دوره‌ها با من بودند، از من کمک می‌خواستند که راه خود را پیدا کنند و من همیشه سعی می‌کردم که به آن‌ها کمک کنم.

 در مورد تأسیس خانه استاد بفرمایید چه شد؟
یک روز، زمانی که در بیمارستان امام بودم، متوجه شدم یکی از اساتید قدیمی با برگه‌ای در بخش رادیولوژی سرگردان است و نیاز به آزمایش دارد، اما هیچ‌کس به او توجه نمی‌کند. ناراحت شدم و بلافاصله به دفتر رئیس بخش رفتم و مشکل استاد را حل کردم. این تجربه جرقه‌ای در ذهنم ایجاد کرد: چرا ما نمی‌توانیم فضایی داشته باشیم که اساتید قدیمی، هنگام حضور در بیمارستان، بتوانند از خدمات و پشتیبانی لازم برخوردار شوند؟  پس از آن، این ایده را با استاد بهادری در میان گذاشتم و ایشان نیز از آن استقبال کردند. به این ترتیب، حدد 10 سال پیش اولین “خانه استاد” را در بیمارستان امام راه‌اندازی کردیم. برای اولین بار، مراسمی برگزار و همه اساتیدقدیمی را دعوت کردیم. اکنون، ما دفتری داریم که اساتیدقدیمی می‌توانند به آن مراجعه کنند و از خدمات مختلف بهره‌مند شوند. این دفتر نه تنها خدمات ارائه می‌دهد بلکه فضایی را برای اساتید فراهم می‌آورد تا احساس کنند خانه خودشان است. همچنین، اگر بخواهند کنفرانس برگزار کنند یا در امور علمی مشارکت کنند، این دفتر آماده همکاری است.
پس از راه‌اندازی خانه استاد در بیمارستان امام، پس از بازنشستگی، استاد بهادری به من حکم دادند تا دفتر دانش‌آموختگان را در سایر مراکز نیز راه‌اندازی کنم. خوشبختانه، این دفترها اکنون در مراکزی مانند سینا، شریعتی، رازی، فارابی، امیراعلم و روزبه فعال است. اخیراً، نیز از مراکز دانشگاهی دیگری هم صحبت درخواست داشته اند تا در آنجا نیز دفتر مشابهی راه‌اندازی کنیم.
این ایده، اولین بار در ایران به عنوان “خانه استاد” و دفتر دانش‌آموختگان مطرح شده است. این دفاتر به اساتید بازنشسته این امکان را می‌دهند که ارتباط خود را با دنیای علمی حفظ کنند و از خدمات مختلف بهره‌مند شوند. حتی اساتید خارج از کشور نیز از طریق گروه‌های تلگرامی و فضای مجازی در ارتباط هستند و ما جلسات و کنفرانس‌هایی را برای آن‌ها برگزار می‌کنیم. این اقدام باعث ایجاد رقابت مثبت در بیمارستان‌ها شده و هر مرکز تلاش می‌کند زودتر این نوع خدمات را ارائه دهد.

از فعالیت هایتان در حوزه پژوهشی بفرماییدو به حوزه پژوهشی بیشترعلاقه دارید یا حوزه آموزشی؟
همیشه به آموزش و پژوهش به عنوان دو بال پرواز علم نگاه کرده‌ام. معتقدم این دو حوزه به طور جدایی‌ناپذیری به هم مرتبط هستند. برای ارائه آموزش‌های به‌روز و کاربردی، نیاز به پژوهش‌های مستمر و تولید علم جدید است.
در طول دوران حرفه‌ای‌ام، همواره تلاش کرده‌ام تا با انجام پژوهش‌های کاربردی و انتشار مقالات علمی در مجلات معتبر داخلی و بین‌المللی، به پیشرفت علم پزشکی و آموزش دانشجویان کمک کنم. بسیاری از پایان‌نامه‌های دانشجویان تحت نظر من به مقالات علمی تبدیل شده است. حتی پس از بازنشستگی نیز، همچنان به فعالیت‌های پژوهشی خود ادامه می‌دهم.
معتقدم که پژوهش زمانی ارزشمند است که به تولید دانش جدید و حل مسائل موجود در حوزه پزشکی کمک کند.
علاوه بر فعالیت‌های پژوهشی، به عنوان عضو هیئت تحریریه چندین مجله علمی معتبر، از جمله آکتا مدیکا و مجله انجمن گوش، حلق و بینی، فعالیت داشته ام و در برگزاری کنگره‌ها و کنفرانس‌های بین‌المللی مشارکت فعال دارم. این فعالیت‌ها نشان‌دهنده تعهد من به ارتقای سطح علمی در حوزه گوش، حلق و بینی است.

از خدماتتان در طول این سالهایی که هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران بودید بفرمایید؟
من حقیقتاً به فعالیت‌های فوق برنامه و اجتماعی اهمیت زیادی می‌دهم و در این زمینه‌ها نقش‌های مختلفی را بر عهده داشته‌ام. وقتی سال‌ها پیش به عنوان رئیس بخش سمعی و بصری بیمارستان امام خمینی شروع به کار کردم از آن زمان، فعالیت‌های اجتماعی و خیریه را در اولویت قرار داده‌ام.
یکی از مهم‌ترین مسئولیت‌هایم، فعالیت در بنیاد جانبازان بود. به مدت حدود پانزده سال، هم به عنوان پزشک معتمد و هم به عنوان پزشک در درمانگاه بنیاد جانبازان و بیمارستان نورافشار فعالیت می‌کردم. این تجربه یکی از دوره‌های برجسته کاری من بود و به من امکان داد که به جانبازان خدمت کنم و با مشکلات و نیازهای آنان آشنا شوم.  علاوه بر این، در فدراسیون پزشکی ورزشی نیز عضویت دارم و در فعالیت‌های صنفی به عنوان اولین رئیس هیئت مدیره جامعه هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران فعالیت کرده‌ام. این جامعه به عنوان تنها تشکل صنفی هیئت علمی دانشگاه، نقش مهمی در پیشبرد اهداف علمی و دانشگاهی ایفا کرده است.
در زمینه فعالیت‌های خیریه، من در گروه خیریه«سپیدجامگان نیکوکار ایرانیان» (سنا) فعالیت می‌کنم. این گروه به جمع‌آوری کمک‌های خیرخواهانه و ارائه یاری در زمان بحران‌هایی مثل زلزله و سیل مشغول است. با وجود این که عمدتاً فعالیت‌های ما در فضای مجازی انجام می‌شود، این گروه به صورت رسمی ثبت شده است و همکاری‌های مستمری با اعضای آن داریم.
علاوه بر این، من در گروه‌های علمی مجازی نظیر گروه علمی گوش، حلق و بینی و گروه راینوپلاستی در فضای مجازی مشغول به فعالیت هستم. این گروه‌ها به تبادل دانش و تجربیات علمی در سطح جهانی کمک می‌کنند و شامل اعضای ایرانی و غیرایرانی هستند که کیس‌های پزشکی را مطرح می‌کنند و از تجارب علمی بهره‌برداری می‌کنند.

 پیش آمده که این گروه مثلا جایی به صورت عملی بخواهند کار انجام بدهند؟
برای کنگره‌ها و فعالیت‌های علمی، بیشتر کارها در گروه‌های مجازی انجام می‌شود. ما از این گروه‌ها برای سازماندهی و ثبت‌نام شرکت‌کنندگان، مشاوره و هماهنگی‌های مختلف استفاده می‌کنیم. اطلاع‌رسانی درباره کارگاه‌ها و بخش‌های مختلف کنگره‌ها نیز عمدتاً از طریق این گروه‌ها انجام می‌شود.
برای مثال، اگر فردی از شهرستان مشکلی پزشکی داشته باشد، مثلاً در زمینه گوش، حلق و بینی، می‌تواند مشکل خود را در گروه مطرح کند. این امکان فراهم است که با دیگر اعضا تبادل نظر و از تجربیات و مشاوره‌های تخصصی بهره‌برداری کند. این گروه‌ها به عنوان یک فضای مجازی مناسب برای تبادل دانش و تجربیات علمی عمل و به رفع مشکلات پزشکی به‌ویژه در مناطق دورافتاده کمک می‌کنند.

جایگاه رشته تان را چطور می دانید؟
رشته گوش، حلق و بینی در ایران به لطف تلاش‌های متخصصان این حوزه، پیشرفت چشمگیری داشته است. به ویژه در زمینه جراحی پلاستیک بینی، ایران به عنوان یکی از قطب‌های این نوع جراحی در جهان شناخته می‌شود. کیفیت بالای خدمات و هزینه‌های مناسب نسبت به کشورهای توسعه‌یافته، باعث شده است تا بیماران بسیاری از سراسر دنیا برای درمان به ایران مراجعه کنند.
به یاد دارم که چندی پیش یک جراح سینوس برجسته از کانادا را به ایران دعوت کردم. ایشان پس از مشاهده امکانات و خدمات پزشکی، از کیفیت بالای کار ما بسیار شگفت‌زده شد. این اتفاق نشان می‌دهد که با وجود برخی تبلیغات منفی، سطح پزشکی ایران به ویژه در حوزه گوش، حلق و بینی، بسیار بالاست. البته، همچنان چالش‌هایی نیز وجود دارد. یکی از مهم‌ترین این چالش‌ها، کمبود تجهیزات مدرن است که مانع از ارائه خدمات با بالاترین استانداردهای جهانی می‌شود. با رفع این مشکل، می‌توانیم جایگاه ایران را در عرصه پزشکی جهان بیش از پیش ارتقا دهیم.

آیا شما به عنوان یک جراح زیبایی روند افزایش متقاضیان برای جراحی زیبایی را قبول دارید؟
من به شدت مخالف برخی روندها و برداشت‌ها در حوزه عمل‌های زیبایی و پزشکی هستم. بارها در مصاحبه‌های مختلف، بر اهمیت فرهنگ‌سازی و تغییر نگرش‌ها تأکید کرده‌ام. متأسفانه، رسانه‌ها گاهی به‌طور ناعادلانه به پزشکان،  حمله می‌کنند و به جای آنکه به فرهنگ‌سازی مثبت بپردازند، به تبلیغاتی پرداخته می‌شود که بیشتر به ضدپزشکی و منفی‌نگری دامن می‌زند.
عمل‌های زیبایی، به‌ویژه برای افرادی که مشکلات درمانی و مادرزادی دارند، می‌تواند تأثیرات مثبت زیادی بر اعتماد به نفس و کیفیت زندگی آن‌ها داشته باشد. متأسفانه، گاهی اوقات این روند تحت تأثیر رقابت‌های مد و چشم و هم‌چشمی قرار می‌گیرد، که به‌طور کلی آسیب‌زا است. کسانی که به دلیل مشکلات شخصیتی یا روانی به عمل‌های زیبایی روی می‌آورند، نیازمند مشاوره روانپزشکی هستند، و من بارها در مصاحبه‌ها و جلسات علمی تأکید کرده‌ام که این افراد بایدمورد توجه ویژه قرار گیرند.
در پزشکی، به‌ویژه در جراحی‌های زیبایی، همواره باید مراقب بود که عمل‌ها تنها به دلیل فشارهای اجتماعی یا فردی انجام نشود. بسیاری از شکایات که در نظام پزشکی ثبت می‌شود، ناشی از عدم توجه کافی به نیازها و انتظارات واقعی بیماران است. در بسیاری از موارد، مشکلات عمیق‌تری وجود دارد که نباید تنها با عمل‌های زیبایی حل شود. برای همین، در کنگره‌ها و جلسات علمی، همواره بر ضرورت دقت و توجه به جنبه‌های اخلاقی و حرفه‌ای در جراحی‌های زیبایی تأکید می‌کنم. به عنوان عضو کمیته اخلاق پزشکی، هم در انجمن و هم در بیمارستان، تلاش می‌کنم تا به ارتقای استانداردهای اخلاقی و حرفه‌ای در پزشکی کمک کنم و از بروز مشکلات مشابه جلوگیری کنم.

از تألیفات تان بفرمایید.
من مجموعه‌ای از کتاب‌ها و مقالات داخلی و خارجی دارم. تعداد زیادی مقاله به‌ویژه در گوگل اسکولار موجود است، اما تعداد کتاب‌هایم محدود است و در حال حاضر پنج کتاب دارم.
مهم‌ترین این کتاب‌ها، “راینوپلاستی” است که در واقع تنها مرجع جراحی پلاستیک بینی به زبان فارسی است. همچنین، کتاب‌های دیگری که در اختیار دارم شامل “بیماری‌های گوش، حلق و بینی” و “اورژانس‌های گوش، حلق و بینی” هستند. کتاب دیگری هم داریم که به همت دوستانی مانند آقای نعمانی‌پور، مدیر آموزش بیمارستان امام، تألیف شده است. این کتاب نتیجه همکاری گروهی از جمله من، استاد شریعت و دکتر رستمیان است. نقش من در تألیف کتاب عمدتاً مشاوره و مصاحبه بود.
در کنار فعالیت‌های علمی، به شعر نیز علاقه‌مند هستم. از دوره دانش‌آموزی شعر می‌گفتم و این علاقه ادامه داشته است. شعرهای من معمولاً نقد اجتماعی دارند و من به شرایط خاصی نیاز دارم تا بتوانم شعر بگویم. برای مثال، یکی از شعرهایی که نوشتم، نقدی بر مشکلات دانشگاه بود. وقتی این شعر را به یکی از دکترها ارائه دادم، او با خنده گفت که نگران نباشم، ولی من به ایشان گفتم که اگر نمی‌داند، باید بداند و اگر می‌داند و اقدامی نمی‌کند، مشکل از خود اوست.
شعری که درباره هجمه‌ها و فشارهای قشر پزشک سروده‌ام، شامل چندبیت انتقادی است که در آن‌ها به وضعیت مسئولان پرداخته‌ام. شعر دیگری که بسیار مورد توجه است، یک قصیده ۳۲ بیتی است که درباره مشکلات و ناملایمات پیش آمده برای من نوشته شده است. این شعرها معمولاً قافیه‌های خاصی دارند و از اول دهه ۶۰ تا به حال بر مبنای این قافیه‌ها سروده شده‌اند.

نظرتان در مورد کار گروهی (تیم ورک) چیست ؟
من به شدت معتقدم که کار تیمی بدون تیم‌ورک به درستی ییش نمی‌رود. اگر افراد بخواهند به‌طور فردی و بدون همکاری مشترک کار کنند، نتیجه مطلوبی به دست نخواهند آورد. به همین دلیل، با کار استبدادی فردی نیز مخالفم. برای من، همکاری در یک تیم و داشتن آزادی عمل در چارچوب تیم بسیار مهم است.
همیشه وقتی وارد هر پروژه‌ای می‌شوم، یک گروه همراه با خود دارم. حتی در گروه‌های مجازی، افرادی را به عنوان مدیر اضافه می‌کنم و به مجموعه کار می‌سپارم. در کارهای مربوط به کنگره نیز همین رویکرد را دارم. خوشحالم که در حال حاضر، با نزدیک شدن به پایان دوره‌ام، این کنگره یکی از مهم‌ترین کنگره‌ها خواهد بود. به طور کلی، من با فردگرایی و تمرکز صرف بر فردیت مخالفم و به همکاری گروهی و کار تیمی بسیار اعتقاد دارم.

 چه سالی ازدواج کردید و معیارتان برای ازدواج چه بود؟
سال 1360 پس از فارغ التحصیل شدن ازدواج کردم. من پزشک بودم و موقعیت اجتماعی خوبی داشتم. در حالی که خانمم دیپلمه بود. با این حال، به دلیل علاقه‌ای که به ایشان داشتم، تصمیم به ازدواج با او گرفتم البته بعدا با ادامه تحصیل لیسانسیه حقوق است. همسرم همیشه فردی مردمی و دلسوز بوده و همچنان به فکر درد و مشکلات مردم است.
دلیل ازدواج من با همسرم همخوانی و هماهنگی با همسرم از نظر اخلاقی و اعتقادی بود. خوشبختانه، ما توانسته‌ایم همین ارزش‌ها را به فرزندانمان نیز منتقل کنیم.

حاصل این ازدواج چند فرزند است؟
من دو فرزند دارم، یک دختر و یک پسرو هر دو در خارج از کشور زندگی می‌کنند. دخترم تحصیلات خود را با لیسانس مهندسی برق از دانشگاه تهران آغاز کرد و سپس برای فوق لیسانس به دانشگاه یو بی سی کانادا رفت. او در آنجا فوق لیسانس کامپیوتر و بعد فوق لیسانس مهندسی مالی (فایننشیالانجینرینگ) را به پایان رساند. پس از آن، او در ژنو ازدواج کرد و همسرش استاد دانشگاه ژنو است و مدتی به عنوان جوان‌ترین رئیس دانشکده در اروپا شناخته می‌شد. دو نوه پسر و دختر دارم که عشق و انگیزه زندگی من هستند.

 اوقات فراغت چه می کنید؟
در حال حاضر، من هفته‌ای سه روز به ورزش می‌پردازم و همچنین وقت زیادی را به مطالعه کتاب و تماشای فیلم اختصاص می‌دهم. ورزش برای من تفریح اصلی است و به ویژه به بدنسازی و نرمش علاقه‌مند هستم فوتبال در گذشته ورزش مورد علاقه من بود و در تیم‌هایم ختلفی بازی کرده‌ام. اما به دلیل مشکلی که در زانویم پیش آمد، نتوانستم ادامه دهم و اکنون دیگر فوتبال بازی نمی‌کنم. با این حال، ورزش همچنان بخشی از زندگی من است و من به آن ادامه می‌دهم. علاوه بر بدنسازی، به شنا و پینگ‌پنگ نیز علاقه دارم و شنا را همچنان انجام می‌دهم. شطرنج نیز یکی از علاقه‌های من است و در این زمینه پیشرفت‌های خوبی داشته‌ام. هرچند که دیگروقت کافی برای شرکت در مسابقات ندارم، اما همچنان به بازی شطرنج علاقه‌مندم و گاه‌به‌گاه آن را بازی می‌کنم.

چه توصیه ای به دانشجویان رشته پزشکی که قصد دارند به درجات عالی برسند و زندگی بهتری رو پیش رو داشته باشند دارید؟
توصیه من به دانشجویان پزشکی این است که به جای تمرکز صرف بر جنبه‌های مادی این حرفه، بر عشق به انسانیت و خدمت به همنوعان تمرکز کنند.
اینکه فردی با انگیزه‌های مالی وارد رشته پزشکی شود، نه‌تنها به خود، بلکه به بیماران نیز آسیب خواهد رساند. پزشکی یک حرفه مسئولیت‌پذیر است که نیازمند دلسوزی، همدلی و تعهد است. اگر فرد با عشق و علاقه به مردم وارد این حرفه شود، مطمئن باشیدکه از نظر مالی هم تأمین خواهد شد و موفق خواهد بود.
به عنوان جمع‌بندی اگر نکته ای که فکر می‌کنید ما نپرسیدیم شما بفرمایید؟ من بیش از چهار دهه است که به عنوان پزشک فعالیت می‌کنم. در طول این سال‌ها، یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌های من، مسئله تبعیض، به‌ویژه در محیط‌های علمی بوده است.
به نظر من، پزشکی صرفاً یک شغل نیست، بلکه یک رسالت است. پزشکان باید با عشق و علاقه به خدمت به همنوعان وارد این حرفه شوند. متأسفانه، گاهی اوقات شاهد آن هستیم که برخی افراد با انگیزه‌های شخصی و مادی به این حرفه روی می‌آورند.
پزشک نباید خود را از مردم جدا ببیند یا خود را تافته جدابافته بداند. به گفته استاد یلدا، خداوند به ما این توانایی را داده که به این رشته برویم و خدمت کنیم، نه اینکه فقط در پی منافع شخصی و مال‌اندوزی باشیم
پزشکان به عنوان حافظان سلامت جامعه، باید از هرگونه فعالیتی که به ضرر بیماران و حرفه پزشکی باشد، پرهیز کنند. نزدیک بودن به مردم و درک نیازهای آن‌ها، کلید اصلی ایجاد ارتباط موثر پزشک- بیمار است.

چه آرزویی برای دانشگاه علوم پزشکی تهران و رشته خودتان دارید؟
همیشه به دانشگاه‌های تهران و شیراز افتخار کرده‌ام و اعتقاد دارم که این دانشگاه‌ها ظرفیت بسیار بالایی برای رقابت با برترین دانشگاه‌های جهان دارند. با وجود تمام محدودیت‌ها، از جمله کمبود تجهیزات، نیروی انسانی متخصص و باانگیزه‌ای در این دانشگاه‌ها وجود دارد که می‌تواند به پیشرفت‌های چشمگیری منجر شود.
یکی از بزرگترین چالش‌هایی که با آن مواجه هستیم، موضوع سهمیه‌بندی و تبعیض در پذیرش دانشجو است. ورود افراد به رشته‌هایی مانند پزشکی، بدون داشتن توانایی و علاقه کافی، نه تنها به کیفیت آموزش آسیب می‌زند بلکه به بیماران نیز ضرر می‌رساند. این مساله باعث می‌شود تا استعدادهای واقعی فرصت رشد و شکوفایی نداشته باشند.
خوشبختانه، بسیاری از فارغ‌التحصیلان ایرانی در دانشگاه‌های معتبر جهان مشغول به کار هستند که نشان‌دهنده توانمندی بالای سیستم آموزشی کشور است. با رفع موانع موجود و ایجاد فرصت‌های برابر برای همه، می‌توانیم شاهد شکوفایی هرچه بیشتر دانشگاه‌های داخلی و بازگشت نخبگان به کشور باشیم.
برای رسیدن به این هدف، باید بر اساس شایستگی و توانایی افراد اقدام به پذیرش دانشجو کنیم. همچنین، سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های آموزشی و پژوهشی و حمایت از پژوهشگران جوان، از جمله اقداماتی است که می‌تواند به بهبود جایگاه دانشگاه‌های کشور کمک کند.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *